نوشهر را ببين که هوايش بهاري است
در رودهاي آن نم احساس جاري است
بوشهر را نگر که سرش گرم و داغ داغ
آري ! عجب جهنم والا تباري است!
يک نقطه فرق ، بين رحيم و رجيم هاست ""
اين از اصول اول چشم انتظاري است
هر شب قرار مي کنم : آقا تمام ! عفو!
جز جمعه ها که کار دلم بي قراري است
من را ببين چقدر خوب حرف مي زنم . ولی
حتي خداي من ازمن ، هم فراري است !
او سايه و من در پي او سگ دو مي زنم
شايد اساس عشق شما ، دور کاري است!
هر وقت نااميد و پر از يأس ميشوم
الهام مي شود که : توسل ! علمداري است !
ذکر حسن(ع) عجب اعجاز مي کند......حسن(ع) !
نام حسين (ع) بي
بروبرگرد کاري است
شمع است که در غم پروانه آب مي شود
مولا (ع) شهيد و کشته ي زهرا مداري است
بعد از عروج فاطمه(س) خم گشت پشت من
دنيا عذاب ، وضعيتم اضطراري است
بعد از هبوط کوفه ، که ؟.... چاه است همدمم
شايد که چاه در پي شب زنده داري است
کوفه طعام اين لجن پست و ، ... مست شد !
اف باد بر تو و دنيا ! به خدا روزه خواري است
عشق و محبت چارده نه
فقط ، بلکه کربلا
بر لوح قلب من به ابد يادگاري است
اين بيت هاي من همه آغاز حاجت است
اکنون که حال دلم گريه زاري است
من را ببخش ادبم کن براي خود
جبر است قبول توبه من
! اختياری است؟!
**********
گيرم کميت وزن غزل لنگ مي زند
اصلا قبول . باشه همش من دراري است
حمید رازانی
:: بازدید از این مطلب : 384
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0